شهید علی تجلائی در تاریخ ۱۳۳۸/۵/۵ در تبریز چشم به جهان گشود.
ایشان در سن ۲۴ سالگی در تاریخ ۱۳۶۳/۱۱/۲۹ و در روستای القرنه به مقام والای شهادت رسید.
شهید علی تجلائی در دوران دبیرستان توسط ساواک احضار شد، چرا که از امضای برگه عضویت حزب رستاخیز امتناع ورزیده بود. دیپلم خود را در رشته ریاضی گرفت.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در سال ۱۳۵۸ به عضویت سپاه درآمد و یک دوره آموزش نظامی ۱۵ روزه زیر نظر “محسن چریک” گذراند و پس از مدتی در پادگان سیدالشهدا(ع) به عنوان مربی آموزشی مشغول به کار شد.
پس از مدتی به کردستان رفت و به مبارزه با ضد انقلاب منطقه پرداخت. بعد از آن مأموریت یافت به اتفاق چند تن راهی افغانستان شود.
در افغانستان حدود ۳۰۰ نفر از مجاهدین افغانی که اغلب سطح علمی بالایی داشتند زیر نظر “تجلایی” آموزش دیدند و پس از ۴ ماه به ایران بازگشتند، چرا که جنگ ایران و عراق آغاز شده بود.
“تجلایی” بلافاصله پس از ورود به ایران راهی جبهههای جنوب شد و در نبردهای “دهلاویه” شرکت جست و پس از آن در حماسه سوسنگرد حضور فعالی داشت و جراحات بسیاری بر وی وارد شد.
ابتدا در جبهههای نبرد “پیرانشهر” مسئول عملیات بود و پس از آن در عملیات “فتحالمبین” در فروردین ۱۳۶۱ با سمت فرماندهی گردانهای آیتالله مدنی و آیتالله قاضی طباطبایی شرکت جست.
“تجلایی” در یک عملیات ایذایی مورد اصابت گلوله قرار گرفت و از ناحیه پا مجروح شد ولی با آنکه زخمش کاری بود تا اتمام مدت مأموریت گردان در منطقه ماند.
در عملیات “بیتالمقدس” با سمت جانشین تیپ عاشورا شرکت جست. در طی این عملیات “علی تجلایی” خاکریزی طراحی کرد که به هنگام یورش دشمن مانع از پیشروی آن میشد.
بعد از عملیات “بیتالمقدس”، عملیات “رمضان” شروع شد و تیپ عاشورا مأموریت خود را به شایستگی در منطقه پاسگاه “زید” به انجام رساند.
بعد از آن در تیرماه ۱۳۶۱ مأموریت یافت که در اجرای مرحله دیگر از این عملیات در “شلمچه” وارد عمل شود.
“علی تجلایی” صبحدم روز ۲۹ بهمن ۱۳۶۳ عازم جبهه شد. تجلایی با سمت جانشین قرارگاه “ظفر” قبل از عملیات “بدر” به یکی از همرزمانش گفت که دیگر نمیخواهد پشت بیسیم بنشیند و میخواهد همچون یک بسیجی گمنام در عملیات شرکت کند.
او همچون یک بسیجی گمنام همراه سایر بسیجیان راهی خط مقدم شد. از قرارگاه خاتمالانبیا(ص) گروهی را فرستاده بودند تا هر طور شده او را پیدا کنند و برگردانند اما او را نیافتند.
“تجلایی” بیامان میجنگید و پیشاپیش همه بود. سرانجام ناگهان تیری به قلبش اصابت کرد و به شهادت رسید.