شهید رزاق چراغی (رضا چراغی) در تاریخ ۱۳۳۶/۱/۱ در تهران چشم به جهان گشود.
ایشان در سن ۳۲ سالگی در تاریخ ۱۳۶۵/۱/۲۵ و در فکه به مقام والای شهادت رسید.
شهید رزاق چراغی، در سال ۱۳۳۶ در تهران متولد شد. او بعدها در میان خانواده و همرزمانش با نام “رضا” شناخته شد.
رضا در خانوادهای مذهبی و دوستدار اهلبیت(ع) زاده شد. در شش سالگی قدم به مدرسه گذاشت و با استعداد خوبی که داشت، همواره در درسهایش موفق بود. او علاوهبر تحصیل، به مطالعات و فعالیتهای مذهبی علاقمند بود و در مجالس مذهبی با شور و اشتیاق حضور مییافت. پس از گذراندن دوره ابتدایی، وارد دبیرستان شد و در آن مقطع با برخی مسائل مذهبی و سیاسی آشنا شد. او در شروع انقلاب اسلامی در سال آخر دبیرستان تحصیل میکرد.
فعالیتهای شهید پیش از پیروزی انقلاب اسلامی
شهید رضا چراغی در راه تحصیل، عنصری فعال و پر تلاش بود. در میان همسالان و همشاگردانش از نظر اخلاق، ادب و علم ممتاز بود. با شروع انقلاب اسلامی، فعالانه وارد عرصههای مبارزه شد و در حرکتها و تظاهرات، همدوش و همراه مردم انقلابی به فعالیت پرداخت. با اوجگیری انقلاب، حضور او در صحنههای مختلف آن، پر شور و هیجان و جدیتر شد و در توزیع اعلامیههای حضرت امام خمینی(ره) در میان دوستان و بستگان نقش مؤثری ایفا کرد.
وی در روزهای پیروزی انقلاب، خستگیناپذیر و عاشقانه شب و روز خود را وقف تحقق انقلاب کرد و در تسخیر مراکز نظامی و دولتی رژیم، پُر تلاش حضور داشت.
فعالیتهای شهید در کردستان و دفاع مقدس
رضا پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز با شوقی فراوان در حراست از آرمانهای آن، با جان و دل کوشید. هر جا که به او نیاز بود، خود را به آن جا رسانده و خدمات شایستهای را انجام میداد. او پس از شروع غائله کردستان توسط ضد انقلاب، فوری همراه جمعی از دوستان، خود را به مریوان رساند و در مبارزه با گروهکهای محارب، از هیچ کوششی دریغ نکرد.
در مدت حضورش در کردستان، تجربیات ارزشمندی درباره مسائل نظامی و نیز فرماندهی کسب کرد. او در عملیات “محمد رسولالله(ص)”، مسیر بسیار مهم و پر خطر معروف به “راه خون” را از تصرف نیروهای ضد انقلاب خارج کرد و بدین وسیله شهامت، توان رزمی و شایستگی خود را در فرماندهی نیروهایش به نمایش گذاشت. همچنین همراه دیگر فرماندهان در جبهههای سر “پل ذهاب” و “گیلانغرب” دست به عملیات چریکی زد.
چراغی در مدت حضورش در کردستان، مدتی مسئولیت جانشینی سپاه دزلی و زمانی نیز بهعنوان مسئول محور مریوان انجام وظیفه کرد و خدمات درخشانی را در آن جا از خود به یادگار گذاشت.
شهید رضا چراغی، که “حاج احمد متوسلیان” را استاد خود میدانست، خصوصیات بارز اخلاق و رفتار نظامی او را الگوی خویش قرار داد و از همان اولین روزهای حضورش در مریوان، با نشان دادن شجاعت و رشادت، جوهر خویش را نمایان ساخت. جمع سرداران دلیر مردی که بعدها در جنگ، نوبت به نوبت جاودانه شدند، از کردستان عازم جنوب شدند. با تشکیل تیپ ۲۷ محمد رسولالله(ص) توسط حاج احمد، رضا نیز از آن به بعد همراه تیپ ۲۷ در عملیاتهای مختلف شرکت کرد.
وی در طول حضور در کردستان و جنگ، مسئولیتهای مختلفی بر عهده داشت. مدتی جانشین سپاه دزلی بود و زمانی مسئول محور مریوان. از اواسط سال۱۳۶۰ تا اواخر تیرماه سال ۶۱، فرماندهای گردان حمزه(ع) را در عملیات “فتحالمبین” و “بیتالمقدس” بر عهده داشت. پس از اسارت حاج احمد متوسلیان در تیرماه ۶۱ در لبنان و قبول فرماندهای تیپ ۲۷ توسط شهید “حاج همت”، شهید چراغی در عملیات “رمضان” و عملیات “مسلمبن عقیل” در سومار، بهعنوان قائم مقام لشکر خدمت کرد و از مهرماه سال ۶۱ برای مدت کوتاهی معاونت سپاه ۱۱ قدر را، که فرمانده آن حاج همت بود، پذیرفت. از آبان سال ۶۱ تا فروردین سال ۶۲ در عملیات “والفجر مقدماتی” و “والفجر۱” در فکه، بهعنوان فرمانده لشکر انجام وظیفه کرد.
“حسینالله کرم”، همرزم شهید میگوید: «در عملیات محمد رسولالله(ص) وقتی پس از انهدام مواضع و استحکامات دشمن فرمان بازگشت به خطوط خودی داده شد، نیروها آماده بازگشت شدند. شهید چراغی در مسیر سرد و پر برف نیروها را که با مشقت فراوان از عملیات بر میگشتند در آغوش میگرفت و میبوسید.
شهید چراغی به همراه شهیدان “محمدرضا دستواره” و “حسن زمانی” در جبهههای سر پل ذهاب دست به عملیات چریکی زدند. در یکی از این حملهها، در منطقه نفت شهر درگیری شدیدی بین ما و دشمن پیش آمد. بهخاطر محدودیتی که در مهمات داشتیم، شهید چراغی و شهید “هادی” دستور دادند به مواضع قبلی خودمان برگردیم. باید مسیر را از داخل رودخانه طی میکردیم چون زیر آتش تانک و هلیکوپترهای دشمن قرار داشتیم.
عقب نشینی باید مرحله به مرحله انجام میشد. هلیکوپترهای دشمن به دنبال نیروهایی بودند که در دشت ویژگان و خان لیلی عملیات چریکی انجام داده بودند. ما تحت فرماندهی شهید چراغی روی ارتفاعات پارلمان بودیم. شهید چراغی و هادی نیروها را قانع کردند که عقب بروند و خودشان دو نفر ماندند تا با تیراندازی به سوی دشمن از تهاجم آنان جلوگیری کنند و ما به راحتی برگردیم.»
شهید رضا چراغی در عملیات “فتحالمبین” در کنار حاج احمد متوسلیان و شهید حاج همت به بررسی و شناسایی مواضع نیروهای متجاوز عراق پرداخت. او در آن عملیات فرماندهی گردان حمزه را بر عهده داشت و در منطقه دشت عباس، در برابر تانکهای دشمن وارد عمل شد.
در عملیات “بیتالمقدس”، که لشکر روی جاده اسفالته اهواز – خرمشهر عمل میکرد، شهید چراغی مسئولیت سه گردان را بر عهده داشت و با لیاقت و توان بالا، تا فتح خرمشهر به هدایت نیروها پرداخت. در این عملیات، از ناحیه پا مجروح شد. پس از بهبودی نسبی، در عملیات “مسلمبن عقیل (ع)” که پاییز سال ۶۱ در منطقه سومار انجام شد، حاج همت بهعنوان فرمانده قرارگاه ظفر منصوب شد و شهید چراغی فرماندهای تیپ محمد رسولالله(ص) را بهعهده گرفت. در این عملیات، تیپ حضرت رسولالله(ص) حدود ۱۳ گردان داشت که هدایت آنها با رضا بود. رضا بر اثر جراحات قبلی، پایش در گچ بود و ناراحتی زیادی داشت، در حالی که سِرم به دستش وصل بود، از داخل آمبولانس عملیات را در شرایط بحرانی هدایت میکرد.
در عملیات “والفجر مقدماتی”، تیپ ۲۷ به لشکر تبدیل شد. حاج همت فرماندهای سپاه ۱۱ قدر را بر عهده گرفت و شهید چراغی فرماندهای لشکر را. در آن عملیات، لشکر را ۴ تیپ تشکیل میداد. تیپ یک عمار، تیپ دو سلمان، تیپ سه ابوذر و تیپ چهار ذوالفقار که وظیفه اجرای آتش بر روی دشمن را داشت.
در این عملیات رضا شمشیر لشکر بود و اقتدار و استقامت شایستهای از خود نشان داد. وقتی دشمن در پاسگاه طاووسیه اقدام به پاتک کرد، کنار شهید چراغی در نیمههای دو قله مشرف به پاسگاه طاووسیه بودم. آتش دشمن بسیار شدید بود. با اتکا به شلیک هزاران گلوله خمپاره و کاتیوشا در هر ساعت، توانستند تا روی تپه دو قلو جلو بیایند. حضور شهید چراغی در کنارشهید همت به نیروها روحیه میداد و با فرماندهای رضا، تپه دو قلو پس گرفته شد.
در عملیات “والفجر۱” در منطقه عمومی فکه، که حاج همت فرماندهای قرارگاه ظفر را بر عهده گرفت، رضا همچنان فرمانده لشکر بود. لشکر ۲۷ وظیفه داشت که با نیروهای ارتش ادغام شود و ارتفاعات پیچ آنگیزه و جبل فوقی را فتح کند و به سمت عمق خاک دشمن برای تصرف تأسیسات نفتی پیش برود. ارتفاعات ۱۱۲ توسط گردان مالک و گردان کمیل به تصرف در آمد. گردان میثم و دیگر گردانها نیز به سمت ارتفاعات ۱۴۳ و پاسگاه بجیله و در امتداد آن به تأسیسات نفتی قزلبان حمله کردند که محور عملیات لشکر را تشکیل میداد.
ویژگیهای اخلاقی شهید
او اهل پارسایی، تقوا و دیانت بود و همواره نسبت به انجام واجبات و ترک محرمات تقیه خاص داشت. از دنیا و زخارف آن پرهیز مینمود و اهل ریا و ریاست نبود. پدرش میگوید: «وقتی او را بهعنوان فرمانده لشگر معرفی کردند و از او خواستند به سپاه منطقه ۱۰ تهران برود و حکم فرماندهیاش را بگیرد، گفت خجالت میکشم دنبال این چیزها بروم.»
او عاشق شهادت بود. در طول جنگ، یازده بار مجروح شد و خودش گفته بود که اگر خدا بخواهد، بار دوازدهم شهید میشوم و چنین هم شد. اهل ولایت بود و به اهلبیت(ع) ارادت میورزید. در مسئولیتهایی که به عهده میگرفت، جدی و پر کار بود. نسبت به حفط بیتالمال سخت حساس بود و هرگز از آن استفاده شخصی نمیکرد. پدرش میگوید: «هرگاه با ماشین به منزل میآمد، ماشین بیتالمال را خانه میگذاشت و با ماشین من به کارهای شخصیاش رسیدگی میکرد. یک بار یکی به منزل ما آمد و گفت که رضا با ماشین او را به جایی برسند. حاضر نشد از ماشین بیتالمال استفاده کند و با ماشین من او را به مقصد رساند.»
نحوه شهادت
شهید رضا چراغی، پس از ماهها مجاهدت و مبارزه با دشمنان اسلام و انقلاب، سرانجام در عملیات “والفجر۱” برابر با ۶۲/۱/۲۵، که در منطقه عمومی فکه انجام گرفت، پس از ابراز رشادت تمام و ایثار و حماسه به شهادت رسید و روح بزرگوارش به ابدیت عشق پرواز کرد.
یکی از همرزمانش میگوید: «دشمن در ارتفاع ۱۴۳ فکه پاتک سنگین زده بود. به هر ترتیبی بود خود را به آن جا رساندم. رضا چراغی، عباس کریمی، اکبر زجاجی در حال شلیک آر.پی.چی ۶۰ بودند. دشمن پاتک سنگینی زده بود. هر چه اصرار کردم که عقب برگردند، قبول نکردند. روی ارتفاع فقط شش نفر سالم مانده بودند که میجنگیدند، رضا چراغی، عباس کریمی، اکبر زجاجی و سه نفر بسیجی که سخت درگیر بودند. دشمن تصور میکرد که نیروی زیادی روی ارتفاع است. عصر که دوباره به ارتفاع رفتم، دیدم عباس کریمی و دو نفر از بسیجیان، پیکر غرقه به خون چراغی را با برانکارد حمل میکنند.»