شهید حسین بخشنده در تاریخ ۱۳۴۳/۰۱/۰۱ در یزد چشم به جهان گشود.
ایشان در سن ۳۵ سالگی در تاریخ ۱۳۷۸/۰۵/۲۵ و در یزد به مقام والای شهادت رسید.
شهید سرهنگ پاسدار «حسین بخشنده» فرزند علی سلمانیان و نصرت بخشنده در اول فروردین ۱۳۴۳ در یزد به دنیا آمد.
قبل از ولادت، پدر خویش را از دست داد و چون مادرش در بندر سرایدار مدرسه بود به آنجا منتقل شد. دوره دبستان را در آن شهر گذراند.
در سال ۱۳۵۵ به یزد بازگشت و دوره راهنمایی و هنرستان را در مدرسه راهنمایی احمد فتاحی و هنرستان شهید منتظر قائم گذراند.
بعد از پذیرش قطعنامه در کنکور سراسری شرکت کرد و تحصیلات خود را تا اخذ درجه کاردانی در رشته راه و ساختمان در آموزشکده فنی شهید صدوقی ادامه داد. آنگاه مجدداً از طریق کنکور به دانشگاه یزد راه یافت و مدت سه سال در رشته مدیریت صنعتی تحصیل کرد. چندی نیز به فراگیری دروس حوزوی پرداخت.
همچنین در رشته ورزشی کاراته مدرک مربیگری و داوری گرفت. او در سال ۱۳۶۴ با خواهر شهید علیاکبر امیری ازدواج کرد که ثمره آن دو پسر و دو دختر به نامهای فاطمه، زهرا، محمدرضا و امیرعلی بود.
وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی به عضویت بسیج درآمد و آموزشهای لازم را فراگرفت. با شروع جنگ تحمیلی راهی جبهه شد و در عملیات متعددی شرکت و بارها مجروح گردید؛ اما هر بار پس از بهبودی مجدداً به مناطق مراجعت میکرد. نقلشده که چون ورزشکار بود در عملیاتی خود را روی سیمهای خاردار خواباند تا همرزمانش بهراحتی بتوانند از مسیر موردنظر عبور کنند.
شهید حسین بخشنده در عملیات والفجر مقدماتی از ناحیه گوش چپ و سر و در عملیات فاو از ناحیه کمر و پا دچار موج گرفتگی شد.
شهید بخشنده در عملیات کربلای پنج بهشدت مجروح شیمیایی شد به طوری که چندساعتی او را در پلاستیک پیچیده و در سردخانه گذاشتند اما هنگام حمل وی متوجه حیاتش شدند؛ و بلافاصله به بیمارستان آیتالله طالقانی انتقال دادند.
وی پس از بهبودی نسبی و بهرغم ممانعت پزشکان معالج مجدداً به جبهه شتافت و در عملیات بیتالمقدس دو و هفت شرکت کرد. وی از ناحیه شکم و بازو قفسه سینه و ششها آسیبدیدگی شدید داشت و ترکشهای متعددی در بدنش باقیمانده بود وی سرانجام براثر شدت جراحات و پس از تحمل سالها درد و رنج در ۱۳۷۸/۰۵/۲۵به درجه شهادت نائل آمد.
شهید بخشنده جوانی خوشاخلاق، مردمدار شوخطبع امین مقید به خواندن نماز شب و قرآن و حامی مردم بیبضاعت بود. به مادر خود احترام میگذاشت و پیشانی مادر را میبوسید؛ و مقید بود که ثواب مکه دارد.