با حضور ناگهانی بشار اسد در تهران و ملاقات وی با رهبر معظم انقلاب و سردار سلیمانی، بنظر میآید که وضعیت سوریه بیش از پیش رو به ثبات می رود و حضور نظامی ما هم رفته رفته در مسیر تبدیل شدن به تعاملات سیاسی و پروژههای مربوط به بازسازی آن کشور قرار می گیرد. در حالی که در ۸ سال گذشته شجاعت و رشادت مدافعان حرم بود که از فروپاشی سوریه و گسترش خطر افراطی گری جلوگیری کرد، نمیتوان از مدیریت و توان فرماندهی سردار سلمیانی براحتی گذر کرد. در این میان و با پیروزیهای سربازان سلیمانی در سوریه و عراق و با بازگشت تعداد زیادی از مدافعان حرم از میدانهای نبرد علیه تروریستهای تکفیری، زمان آن رسیده تا با بازسازی سوریه و با ادامه تعاملات سیاسی با همپیمانان خود در منطقه، مسیر دیپلماسی را با قدرت پیش بگیریم.
هرچند استعفای محمد جواد ظریف، بحثهای زیادی را در خصوص قدرت دستگاه دیپلماسی ما در منطقه ایجاد کرده ولی این موضوع به نظر یک بحث انحرافی میرسد. سردار سلیمانی و دکتر ظریف به مثابه دو بال قدرت منطقهای ایران هستند و تا این دو بال با هم هماهنگی نداشته باشند، پرواز چندان موفقی نخواهیم داشت. کسانی که با نیات مختلف آب به آسیاب این اختلافها می ریزند، تنها به تضعیف قدرت نرم و سخت کشور دست زدهاند و تاریخ قضاوت منفی درباره آنها خواهد داشت.
سردار سلیمانی در ۸ سال گذشته چنان فرماندهی نیروهای سپاه قدس را بر عهده گرفتند که نه تنها در عرصه نظامی بلکه به عقیده برخی از دیگر فرماندهان سپاه ایشان با درایت و هوش بالای خود و فراتر از یک فرمانده نظامی و بعضا مانند یک دیپلمات با تجربه عمل کرده است. در عرصه نظامی و به عنوان یک فرمانده کمتر عضوی از نیروهای داوطلب و سپاه در میان مدافع حرم هستند که عملیاتهای مهم و حیاتی که ایشان در آن نقش اصلی را داشتند فراموش کرده باشد. به عنوان مثال عملیات آزادسازی شهر حلب که به مثابه پایتخت معارضین مسلح سوریه خصوصا جبهه النصره، احرار الشام و ائتلاف جیش الفتح شناخته میشد. یا عملیات آزادسازی شهر دیرالزور، پایتخت معنوی داعش که بعد از خروج کنترل شهرهای موصل و رقه از سیطره داعش به عنوان مهمترین شهر تحت تصرف این گروه در منطقه آسیای غربی شناخته میشد، فراموش نشدنی هستند. امثال چنین عملیاتهای بسیار بودند که اگر به خاطر ذکاوت و رشادت سردار نبود چه بسا به پیروزی منتهی نمیشد. جایگاه سردار سلیمانی بر همگان آشکار است.
در حوزه دیپلماسی، روابط جمهوری اسلامی ایران و جمهوری عربی سوریه پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ابعاد و زمینههای مختلف وارد مرحله جدیدی شد و از آن زمان تاکنون به خاطر وجود دیدگاههای راهبردی مشترک بین دو کشور در بسیاری از زمینهها هر روز توسعه و گسترش بیشتری یافت. دیدار بشار السد با امام خامنه ای، سردار سلیمانی و حسن روحانی در این مقطع زمانی نشان دهنده ورود به فاز بعدی روابط با سوریه و برخی دیگر از کشورهای منطقه میباشد. استعفای ظریف، چه مورد قبول قرار بگیرید و چه نگیرد، این سوال را در ذهن بسیاری ایجاد کرد که وجود دیپلماتهای باتجربه پس از پیروزیهای نظامی تا چه حد تاثیرگذار هست؟ جدا از اینکه با سیاستها و رویکرد محمد جواد ظریف موافق باشیم یا خیر، باید متوجه اهمیت بازیگران منطقهای و فرا منطقهای در سوریه باشیم که از اهمیت ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک خاصی نیز برخوردارند. در این میان وجود یک تیم دیپلماتیک و با تجربه در کنار سردار سلیمانی و دیگر سرداران نظامی و زیر نظر راهنماییهای امام خامنهای از اهمیت ویژهای برخوردار است.
در حال حاضر و با تمرکز بر دیپلماسی اقتصادی و دیپلماسی سیاسی در ارتباط با سوریه، باید مسائل نظامی و دیپلماتیک را به هم پیوند بزنیم تا همچون گذشته در مواجه با تهدیدهای منطقهای موفق باشیم. با وجود عدم موفقیت حسن روحانی در همراهی با سپاه، نباید لزوم این همراهیها را نادیده گرفت و نقش وزارت امور خارجه را کمرنگ کرد. زیرا در تعاملات دیپلماتیک با روسیه، ترکیه و دیگر قدرتهای منطقه نا چارهای از همکاری ظریفها و سلیمانیها نداریم. این همکاریها به طبع نقش بسزایی در مراحل بعدی روابطمان با سوریه خواهد داشت.