وقتی که چند ماه پیش طالبان قدرت را در افغانستان در دست گرفت، آگاهان به امور افغانستان هشدار دادند که وضعیت شیعیان در آن کشور نگران کننده خواهد شد و باز هم شاهد فعالیت تکفیری ها و تحرکات ضد شیعه خواهیم بود. اما نگاههای سیاسی و جناحی در میان سیاستمداران ایرانی باعث شد که به طور کور و غیرمنطقی از خروج آمریکاییها از افغانستان خوشحالی کنند و طالبان را جنبش اصیل منطقه بنامند.
اکنون با ادامه حملات تروریستی علیه شیعیان بیگناه هزاره، بر همگان روشن شده که طالبان و متحدان تکفیری آنها در پی نسل کشی شیعیان هستند. فاطمیون برای حراست از حرم حضرت زینب (س) هزاران کیلومتر دورتر از خانه و کاشنانه خود جنگیدند و به شهادت رسیدند. آیا کابل و مزارشریف حرم ندارد؟ آیا زنان و دختران بیگناه هزاره ناموس ما نیستند؟
خبرها از افغانستان نگران کننده است و تحرکات داعش و تکفیری ها تازه شروع شده است. کشته شدن دستکم ۲۰۰ تن از شیعیان در کابل و مزارشریف بخش کوچکی از حملات تروریستی است که یک روز مراکز آموزشی را هدف قرار می دهد و یک روز مساجد شیعیان را. ناظران مسائپل افغانستان نسبت به تشدید حملات مستقیم و غیرمستقم علیه شیعیان هزاره هشدار میدهند ولی واقعیت این است که در شرایط کنونی، هزاره ها بی پناهترین ملت جهان هستند که قربانی سیاست بازیها داخلی و خارجی شده اند.
دکتر امین احمدی، تحلیلگر مسایل سیاسی و استاد دانشگاه افغان در گفت و گو با خبرنگار خبرگزاری شفقنا افغانستان میگوید: اگر داعش پشت این حملات باشد در این صورت معلوم است که برای این گروه تروریستی جامعه هزاره و شیعه یک «هدف» است و آسانترین هدف هم برای آنهاست. آقای احمدی با تاکید بر این که تامین امنیت مردم، مسئولیت حکومت است، افزود: داعش برای این که خواسته باشد اعلام حضور هم کند آسانترین کار برای آنها کشتار شیعیان هزاره است و از این طریق به منطقه و جهان نشان میدهد که هنوز هم یک تهدید برای مردم است. وی افزود: داعش چندین سال است که در نقاطی از افغانستان فعالیت داشته و وجود دارد. انکار داعش راه حل مسئله نیست و مشکل ما را هم حل نخواهد کرد…از نگاه داعش، شیعه کافر است، کافر مهدورالدم. نه تنها کافر است بلکه از دید آنها دشمن اسلام نیز هست. کافر که خیلی زیاد است در دنیا، ولی آنها معتقدند شیعه یک دشمن درونی اسلام است که از درون اسلام را تهدید میکند. داعش دیگر مذاهب اسلامی را کافر نمیداند بلکه فقط شیعه را کافر و یک تهدید و دشمن درونی علیه اسلام میداند.
افغانستان دیروز پنجشنبه هم روز خونینی را پشت سر گذاشت. بر اساس گزارشها، دو روز پس از حمله مرگبار به مراکز آموزشی در منطقه دشت برچی کابل، انفجار دیگری در مسجدی در شهر مزارشریف، بار دیگر جامعه هزاره و شیعیان افغانستان هدف قرار گرفت. طبق گزارشهای رسیده، شمار زیادی در این انفجار کشته شدهاند ولی هنوز تعداد دقیق قربانیان مشخص نشده است. بر اساس آخرین گزارش ها، شمار کشته شدگان به ۳۰ نمازگزار و تعداد زخمی ها به بیش از ۹۰ نفر رسیده است. گفته می شود داعش مسئولیت این حملات را پذیرفته است.
واکنشهای مختلفی به کشتار شیعیان در افغانستان صورت گرفته. هرچند نهادهای رسمی در ایران حملات تروریستی را محکوم می کنند ولی در یک تحلیل نهایی، طالبان را مسئول اصلی این حملات نمی دانند و نهایتا نیروهای خارجی و مرتبط با غرب را مسئول ناآرامی ها در افغانستان و کشتار شیعیان می دانند. این در حالی است که دشمنی طالبان با هزارهها امر تازهای نیست. دکتر ساجان گوهل، مدیر امنیت بینالمللی بنیاد آسیا و اقیانوسیه در دهلی نو میگوید خشونت ها علیه شیعیان پس از ترک آمریکایی ها افزایش یافته و گروههای افراطی بار دیگر در این کشور احیا شدهاند که عمدتا متشکل از افغانها و برخی شهروندان کشورهای همسایه هستند. این گروه ها حتی اگر در ظاهر ادعا کنند که دشمن طالبان هستند، اما معمولا حملاتی مشابه آنچه را که داعش در سوریه و عراق انجام می داد، در افغانستان انجام می دهند. درواقع، نسل کشی و حذف هدفمند گروهی از مردم افغانستان در سایه بیتوجهی دولت طالبان انجام میشود.
باید توجه داشت که نسل کشی شیعیان هزاره در افغانستان، پس از ظهور داعش آغاز نشده و سابقه طولانی دارد. در سال ۱۹۹۸، در حالیکه هزاره ها در مزار شریف قتل عامل شدند، «ملا عبدالنیازی» فرمانده وقت طالبان خطاب به نیروهای خود گفته بود: «هزاره ها هر کجا پنهان شوند در چنگال ما خواهند بود. اگر به آسمان بروند پاهای آنها را خواهیم گرفت، اگر در خاک فرو روند، گوش آنها را می کشیم. هزاره ها مسلمان نیستند. شما می توانید آنها را بکشید. این کار گناه نیست.»
در تحلیل تحولات افغانستان باید واقعگرا بود و به دور از سیاستزدگی، در پی یافتن ریشههای تعصبات ضد شیعی در این کشور برآمد. اینکه آمریکا و اسرائیل و عربستان را عامل کشتار شیعیان در افغانستان بدانیم، تنها یک فرافکنی است که یا بر اساس مقاصد سیاسی و حزبی صورت می گیرد و یا ناشی از عدم تمایل ما برای دیدن واقعیتهاست. باید پذیرفت که اختلافات فرقه ای و قومی در افغانستان بسیار ریشه دارد است و مردم مظلوم هزاره هم قربانی این اختلافات هستند. ظهور و به قدرت رسیدن نیروهایی همچون طالبان و داعش ناشی از عوامل مختلفی است و در این تحلیل می توان از نقش قدرتهای جهانی هم سخن گفت.
برای مثال اگر جنگ سردی در دهه هفتا و هشتاد میلادی وجود نداشت و اگر افغانستان به صحنه تقابل شرق و غرب تبدیل نمی شد، مجاهدین هم به این شکل امروزی به وجود نمی آمد و طالبان از دل این گروه های میلیشا سر بر نمی آورد. ولی این تحلیل نباید ما را به این سمت ببرد که چششمان را بر روی تنفر تاریخی تکفیری ها از شیعیان ببنیدم و همه مشکلات را به جنگ سرد و تاثیر خارجیها در افغانستان مرتبط بدانیم. اکنون مسئول اصلی کشتار هزارهها، دولت طالبان و متحدان تکفیری آنها هستند و اگر کسی این واقعیت ساده را پنهان کند، تنها در پی مقاصد سیاسی و جناحی است