با انتشار خبر شهادت مهندس محسن فخریزاده، نگرانیها و سردرگمیها نسبت به وضعیت امنیتی کشور افزایش یافته و متاسفانه اظهارات ضد و نقیضی که از سوی مسئولان عنوان شده، به ایجاد آرامش در افکار عمومی کمک نمیکند. شاید هنوز خیلی زود باشد که بخواهیم درخصوص شهادت مهندس فخری زاده نظری بدهیم ولی به هر حال گلهمندی از عدم شفافیت مسئولان در خصوص مسائل امنیتی، امر تازهای نیست و متاسفانه مسبوق به سابقه است. در واقع کمتر از یک ماه پیش بود که خبرها و شایعهها درخصوص کشته شدن ابومحمد المصری در تهران به همین اضطرابها و سردرگمیها دامن زد، ولی مقامهای مربوطه هیچ تلاشی برای شفاف سازی و ایجاد آرامش در فضای عمومی نکردند.
سعید خطیب زاده، سخنگوی وزارت امور خارجه، از اساس کشته شدن مرد شماره دوی القاعده را در ایران رد کرد و گفت رسانههای آمریکایی نباید در دام «سناریوپردازیهای هالیوودی» بیفتند. اما همانطور که وبسایت دیپلماسی ایرانی توضیح داده، خبر کشته شدن ابومحمد المصری و دخترش در خیابان پاسداران تهران، کمی بیشتر از سناریوپردازی بنظر میرسد. هرچند مقام های کشورمان گفتهاند که دو فرد مقتول در خیابان پاسداران لبنانی بودهاند، ولی نه حزبالله لبنان و نه دولت بیروت این موضوع را تایید نکرده اند. این خبرهای ضد و نقیض و غیر شفاف به شایعات و گمانهزنیها افزوده است.
برخی از مقامهای کشورمان گفتهاند که ایران به طور اصولی با گروه القاده و گروهکهای تکفیری مشکل دارد زیرا یکی از اصلیترین بنیادهای این گروهها، مقابله با ایران و شیعیان بوده و طی دو دهه گذشته، این گروهها ثابت کردهاند که در دشمنی با ایرانیان و دوستداران اهل بیت از هیچ توطئهای کوتاهی نمیکنند. در این میان مواضع رسمی ما در قبال تکفیریها هم روشن بوده و همواره اقدامات تروریستی این گروهکها را محکوم کرده و در عمل هم، علیه شبکههای مرتبط با این گروهها مقابله کردهایم. در مقابل باید یادآور شد که در سالهای گذشته، استفاده ابزاری برخی از نهادهای کشور از سرکردههای القاعده و گروهکهای تکفیری برای بسیاری از مردم سوال برانگیز بوده و از همین روست که اخبار مربوط به قتل ابومحمد المصری و دخترش در تهران، باعث ایجاد سوالات بیشتر و نگرانیهای عمیقتری شده است.
واقعیت اینست که استفاده ابزاری از سرکردههای تکفیریها از سالهای گذشته از سوی برخی از نهادهای امنیتی و موازی در ایران پیگیری شده و با این استدلال که حضور این افراد در ایران به عنوان یک ضامن امنیتی عمل میکند و یا اینکه دشمنی مشترک داریم، توجیه شده است. اکنون با افزایش نگرانیهای وضعیت امنیت داخلی، این توجیهات زیرسوال رفته و منتقدان تاکید میکنند حضور سرکردههای القاعده در کشور، جنبه بازدارنده نداشته و مانع از بروز حملات تروریستی نشده است. به یاد داریم در دهه هفتاد شمسی زمانی که گلبدین حکمتیار، رهبر حزب اسلامی افغانستان، در تهران بود هم همین توجیهها برای حضور وی در کشور ارائه میشد. در حالی که حکمتیار آزادانه در یک خانه مجلل سکونت داشت و حتی اجازه اجرای برنامه از صدا و سیمای برونمرزی هم به او داده شده بود، دیدیم که چگونه پس از خروج از ایران به سم پراکنی علیه ما پرداخت و علیه جمهوری اسلامی موضع گرفت و چند سال پیش هم با وقاحت تمام گفت: ایران دشمن امت مسلمه است.
همین نگرانیها و سردرگمیهایی که طی یکی-دو ماه گذشته در کشور شاهد بودیم، ده سال پیش هم رخ داده بود. در آن زمان، مقامات وزارت خارجه عربستان سعودی مدعی شدند که دختر بن لادن (ایمان) که در تهران ساکن بوده، به سفارت عربستان گریخته و سپس از ایران به سوریه منتقل شده است. در همان زمان، عمر، پسر بن لادن که با اقدامات تروریستی پدرش مخالف بود، به خبرگزاری فرانسه گفت بقیه خانواده ۲۴ نفره بن لادن در یک مجتمع مسکونی در ایران زندگی می کنند. عمر بن لادن در پاسخ به اظهارات ضدایرانی مطرح شده از سوی «القاعده در مغرب اسلامی» گفته بود ایران با خانواده او در ایران هیچ بدرفتاری نکرده است. عمر بن لادن افزوده بود «مقامات ایران به من قول داده بودند که اجازه بدهند خواهرم آن کشور را ترک کند و به وعده خود عمل کردند.»
اکنون با توجه به خبرها و حاشیههایی که در خصوص حضور ابو محمد المصری و دخترش در تهران منتشر شده، بار دیگر گمانهزنیها درباره انگیزهها و منافع حضور سرکردههای القاعده در ایران افزایش یافته است. با توجه به اینکه المصری مرد شماره دوی القاعده بوده، حضورش در ایران احتمالا با این توجیه صورت گرفته که از وی به عنوان اهرم فشاری برای معامله با آمریکا و عربستان استفاده شود. اما با توجه به اشتباه محاسباتی که ما طی دو دهه گذشته در سیاست خارجی داشتهایم، عملا فرصتها را به تهدید تبدیل کردیم و حضور سرکرده های القاعده هم برای ما به یک تهدید بالقوه امنیتی تبدیل شده است و توجیه امنیتی یا سیاسی ندارد. در مقابل اینگونه سیاست ها در واقع یک نوع خیانت به مدافعان حرم و فداکاریهای این عزیران است که از همه چیز خود برای مقابله با تکفیری ها گذشتهاند، غافل از اینکه برخی از نهادها در کشور به سرکردههای این گروهکها امان داده اند.
به کسانی که از حضور تکفیریها در کشور حمایت میکنند باید رشادتهای مدافعان حرم در خارج از کشور و نیز مرزبانانمان در داخل را یادآورکنیم که هر روز با تهدید این گروهها روبرو هستند. ماه گذشته گزارشها از ایالت بلوچستان پاکستان حاکی بود که ملاعمر بلوچی، از رهبران ارشد گروه تروریستی جیش العدل به همراه دو تروریست دیگر کشته شده. ملاعمر بلوچی و گروه «جیش العدل» که به «لشکر خراسان» نیز موسوم است، مسئول حمله انتحاری به اتوبوس حامل رزمندگان سپاه اصفهان در سال ۹۷ و حملات متعدد به پاسگاههای مرزی ایران و ربودن مرزبانان، به همراه ۲ تن از نیروهایش در منطقه تربت پاکستان بودند. طبیعی است که این افراد همیشه در پی تخریب شیعیان بوده و ضد منافع ملی و مذهبی ما حرکت خواهند کرد و قابل اطمینان نخواهند بود.