در حالی که به هفته دفاع مقدس و چهلمین سالگرد آغاز تجاوز رژیم بعثی عراق به کشور نزدیک میشویم، بی تردید یکی از دردناکترین و حشیانهترین رفتار رژیم صدام در طول هشت سال دفاع مقدس استفاده مکرر از سلاحهای شیمیایی بود که از دههها پیش از طریق پروتکل ۱۷ ژوئن ۱۹۲۵ استفاده از آن منع شده بود. البته موضوع استفاده عراقیها از سلاحهای شیمیایی علیه نیروهای ما در جبههها و حتی بر علیه غیرنظامیان بر کسی پوشیده نبوده و نیست و ما هم در گذشته بارها در این ارتباط مطالب متنوعی را منتشر کردهایم. حالا با گذشت سی و اندی سال از پایان جنگ، پاسخ به این سوال ضروریست که چرا در آن زمان، جامعه جهانی هیچ گونه عکسالعملی در جهت تنبیه و یا حتی سرزنش صدام از خود نشان ندادند؟
در طول جنگ تحمیلی، رژیم بعثی بارها از سلاحهای شیمیایی استفاده کرد. واقعیت امر این بود که صدام پس از آزادی خرمشهر و پس از آنکه متوجه شد که سودای کشورگشایی و شکست دادن ایران در جنگی که فکر میکرد چند هفته بیشتر طول نخواهد کشید، بر باد رفته است، برای شکست نخوردن حاضر بود دست به هر جنایتی بزند. ارتش عراق برای اولین بار در جبهههای غرب و در حین عملیاتهای خیبر در اسفند ۶۲ به استفاده از سلاحهای شیمیایی متوصل شد، اما در سالهای بعد از آن هم و در طول عملیاتهای بدر در اسفند ۶۳، والفجر ۸، کربلای ۴ و ۵ و کربلای ۸ در دی ماه ۶۵ تا فروردین ۶۶، و بلاخره در فروردین ۶۷ دست به چنین جنایتی زد. همانطور که اشاره کردیم این در حالی بود که استفاده از سلاحهای شیمیایی و میکروبی توسط پروتکل ۱۷ ژوئن ۱۹۲۵ منع شده بود.
پروتکل ۱۷ ژوئن در سال ۱۹۲۵ به ابتکار جامعه ملل کنفرانس بین المللی در ارتباط با تجارت اسلحه در ژنو تشکیل شد و اگر چه این کنفرانس به اهداف خود نرسید، اما توانست به عنوان یک نتیجه، پروتکل ممنوعیت استفاده از گازهای خفه کننده و سمی و دیگر گازها و روشهای جنگی بیولوژیکی را آماده و تدوین نماید. اما با این وجود رژیم بعثی عراق که خود از امضاکنندگان این پروتکل بود در جنگ علیه کشورمان و نیز بر علیه مردم بی دفاع خودش در سطح وسیعی از سلاحهای شیمیایی استفاده کرد هیچگاه به صورت رسمی و علنی از سوی جامعه بینالمللی تنبیه و بازخواست نشد و حتی کشورهای اسلامی در مقابل این جنایات سکوت اختیار کردند.
در بخش اول مقالات مربوط به هفته دفاع مقدس که هفته گذشته در ارتباط با وقایع مهم و دلایل آغاز و ادامه جنگ نوشتیم به این مهم اشاره داشتیم که قدرتهای اول جهان همگی با فروش سلاح و حمایت همه جانبه از صدام به نوعی در ادامه دار شدن جنگ مقصر بودند و در مورد مسئله استفاده از سلاحهای شیمیایی هم مطمئنا نمی توان انتظار داشت که ابر قدرتهای وقت و کشورهایی مانند فرانسه و چین استفاده از سلاحهایی که خودشان به صدام فروختهاند را محکوم کنند. اما واقعیت دیگری هم شاید در اینجا نهفته باشد و آن هم نقش سیاست خارجی ما در ارتباط با جامعه بینالمللی بود.
البته پس از حملات شیمیایی عراق به شهر سردشت، دستگاههای دیپلماسی و تبلیغاتی کشور تلاشهایی در این زمینه انجام دادند تا جنایت جنگی صدام را به گوش همه مردم جهان و مقامات سیاسی برساند و از نمایندگان خبرگزاریها و رسانههای کشورهای مختلف برای تهیه گزارش از ابعاد اقدام عراق دعوت کردند و به تدریج گوشههایی از این جنایت جنگی در برخی مطبوعات خارجی انعکاس یافت. چند روز بعد روزنامه انگلیسی گاردین در سرمقاله خود برای اولین بار به صراحت عراق را جنایتکار جنگی خواند اما متاسفانه به علت انزوای سیاسی کشورمان در صحنه بینالملل، این تلاشها در سطح محدود رسانهای باقی ماند و صدام گستاخ هیچگاه تنبیه نشد.
پیشتر هم گفته بودیم که در سالهای آغازین جنگ تحمیلی بعضا عدم هماهنگی و بی تدبیریها در سیاست خارجی کشور و بخصوص درگیریها و تنشهای داخلی برخی از مقامات کشوری و نظامی که بر خلاف راهنماییها و پیشنهادات حضرت امام (ره) بعضا دست به تکروی سیاسی میزدند و در پی کسب پست و مقام بالاتر در عرصه سیاست بودند، در متحد کردن جامعه جهانی علیه ما بی تاثیر نبود. متاسفانه ما آنطور که باید و شاید نتوانستیم در مناقشات بینالمللی در سازمان ملل از حق و حقوق پایمال شده خود دفاع کنیم. بسیاری دلیل این موضوع را در اختلافات درونی میان هاشمی رفسنجانی و برخی دیگر از مقامات بلند پایه وقت میبینند. واقعیت این است که حتی با وجود حمایت ابرقدرتها از صدام، اگر دستگاه دیپلماسی کشور در آن مقطع هوشمندانهتر عمل میکرد، چه بسا شاید میتوانستیم میلیاردها دلار غرامت تعیین شده توسط سازمان ملل را پس از پایان جنگ از عراق بگیریم و هم با محکوم کردنش در جامعه بینالمللی، اجازه استفاده از سلاحهای شیمیایی به وی داده نمیشد. به هر ترتیب گذشته همیشه آینهای برای آینده و آیندگان است و در بسیاری از مواقع بهترین آموزگار.
واقعیت این است که جنگ و دیپلماسی دو روی یک سکه هستند و بدون موفقیتهای دیپلماتیک در صحنه بینالملل، نمیتوان پیروزیهای نظامی را تضمین کرد. این درسی است که ما از دوران دفاع مقدس باید بگیریم و در شرایط کنونی کشور به اجرا بگذاریم. بکارگیری هنر دیپلماسی و مذاکره باعث خروج ما از انزوا و قدرت گرفتن ما در صحنه بینالملل خواهد شد و همین امر عاملی برای خلاء سلاح دشمنانمان است. این یکی از درسهایی است که ما از انزوای کشور در زمان حملات شیمیایی بعثیها میگیرم تا انشاالله همزمان با افزایش بنیه نظامی کشور، سیاستمدارانمان هم مشق دیپلماسی کرده و از وجه و جایگاه کشور به طور جانانه دفاع نمایند.