در چند ماه گذشته رسانههای عراقی و عرب زبان منطقه گزارشهایی مبنی بر اختلافات درون سازمانی در حشدالشعبی منتشر کردهاند. در این گزارشها آمده است که منشا این اختلافات در حشدالشعبی، ریشه در اختلافنظرهای راهبردی میان گروههای نزدیک به ایران و شبه نظامیان طرفدار آیتالله العظمی سیستانی دارد. ادعا میشود که این اختلافات هنگامی شدت بیشتری به خود گرفته که عبدالعزیز المحمداوی، معروف به «ابو فدک» به عنوان جانشین شهید المهندس انتخاب شد. این در حالی بود که پیشتر قرار بود هادی العامری به این سمت انتخاب شود.
همانطور که کارشناس سایت تحلیلی-خبری میدل ایست نیوز نیز تاکید کرده، از منظر تئوریک، شهادت مهدی المهندس و انتخاب جانشین وی اصولا نباید چالش بزرگی برای نیروهای حشد الشعبی ایجاد میکرد چرا که بر اساس ماده ۷۸ قانون اساسی عراق، نخست وزیر، فرمانده کل نیروهای مسلح است و حشدالشعبی نیز جزئی از این نیروها محسوب می شود. اما با بالا گرفتن اختلاف نظرهای درون سازمانی میان شبه نظامیان طرفدار آیتالله العظمی سیستانی و رهبران محور مقاومت در حشدالشعبی موضوع کمی پیچیده شد.
البته اینگونه مسائل در میان فرماندهان حشدالشعبی پیشتر هم رخ داده بود و ما به بررسی آن پرداخته بودیم اما متاسفانه بنظر میرسد اینبار این اختلافات وارد فاز جدیدی شده که اگر هوشیار نباشیم میتواند عواقب جبران ناپذیری داشته باشد. در آن مقطع حضرت آیتالله سیستانی تاکید فرموده بودند «نیروهای شیعه فعال در عراق باید منافع ملی عراق را در اولویت قرار دهند و اینکه گروههایی مانند مقاومت اسلامى نُجَباء باید منافع محور مقاومت را در قالب منافع ملی عراق تعریف کنند..» این اظهارت باعث برخی اختلافات شده بود که با هوشیاری رهبران مقاومت و بخصوص سردار سلیمانی حل و فصل شد. سردار سلیمانی همیشه به عنوان یکی از رهبران نظامی محور مقاومت و در نقش یک مشاور در مدیریت اینگونه اختلاف نظرها نقش بسزایی ایفا میکرد و اکنون جای خالی سردار دلها حقیقتا احساس می شود.
برای درک بهتر رابطه صمیمانه و نقش موثر سردار در حشدالشعبی میتوان به تحلیل هشام الهاشمی، کارشناس و تحلیلگر سیاسی عراقی اشاره کرد. به نقل از سایت شبکه روسیا الیوم، چندی پیش هشام الهاشمی در سخنانی درباره عبدالعزیز (ابو فدک) که در سمت رئیس ستاد حشد شعبی به جای شهید ابو مهدی المهندس تعیین شده است، گفت: عبدالعزیز المحمداوی (ابو فدک) که جانشین ابو مهدی المهندس شده و به او “الخال” یا دایی نیز گفته میشود، روابط دیرینهای با سردار قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه داشته و در سال ۱۹۸۳ نیز همکاری سازمانی با سازمان بدر عراق به ریاستهادی العامری داشته و به عنوان دستیار العامری مأموریتهای اطلاعاتی را برای این سازمان انجام داده است.
طبق گزارشی که میدل ایست نیوز منتشر کرد، گویا انتخاب عبدالعزیز که به سردار سلیمانی نزدیک بود باب میل برخی از تیپهای حشدالشعبی که به آیتالله سیستانی نزدیکتر هستند، نبوده و بر همین اساس تصمیم به جدایی از حشدالشعبی گرفتهاند. در همین راستا، دو هفته پیش، عادل عبدالمهدی، نخست وزیر دولت پیشبرد امور عراق از جدایی ۴ لشکر انصار المرجعیه، تیپ رزمی العباس (ع)، تیپ رزمی امام علی (ع) و تیپ علی الاکبر (ع) که وابسته به عتبات عالیات از حشدالشعبی بودند خبر داد. طبق همین گزارش وی با صدور نامهای خطاب به رئیس سازمان حشدالشعبی، از جدایی تیپهای ۲، ۱۱، ۲۶، ۴۴ و پیوستن اداری و عملیاتی آنها به فرماندهی کل نیروهای مسلح عراق خبر داد. سوالی که مطرح میشود اما این است که با جدایی این لشکرها، قوای نظامی حشدالشعبی تحلیل خواهد رفت یا خیر؟
به هر حال واقعیت این است که در حال حاضر چالشهای بزرگی روبروی محور مقاومت قرار دارد. پس از شهادت سردار سپهبد سلیمانی که ضربه سنگینی به بدنه فرماندهی نظامی مقاومت وارد کرد، حملات هوایی صهیونیستها به مواضع نیروهای مقاومت در سوریه، و سپس حمله هوایی آمریکا به انبارهای مهمات حشدالشعبی در عراق و در روزهای اخیر حمله نیروهای داعش به حشدالشعبی و اعمال فشار سیاسی برخی کشورهای اروپایی بروی حزبالله لبنان همگی نشان از افزایش فشارها بر مقاومت است و بخصوص حالا که غربیها تا حدی موفق شدهاند افکار عمومی در عراق را بر علیه محور مقاومت هدایت کنند، باید هوشیار عمل کنیم و از تندتر شدن روند ایران هراسی جلوگیری کنیم.
در این میان برخی حتی سردار قاآنی را متهم میکنند که در ایجاد اتحاد میان گروههای حشدالشعبی موفق نبوده است اما همانطور که اشاره شد با وجود اینکه نبود سردار سلیمانی در راس سپاه قدس به خوبی حس میشود، مشکلات کنونی حشدالشعبی ربطی به رهبری سپاه قدس ندارد و ناشی از مسائل داخلی عراق و تمایلات سیاسی رهبران این گروه است. در واقع این روندی است که عراق به عنوان یک کشور مستقل باید طی کند و ما هم باید از این استقلال استقبال کنیم و روند ایران هراسی در آن کشور را معکوس نماییم.
واقعیت این است که وضعیت صحنه عراق تغییر کرده و ما نمیتوانیم مانند گذشته میان رهبران حشدالشعبی میانجیگری کنیم و از همین رو باید راهکارهای نوین و متفاوتی را پیش بگیریم. بنظر می رسد که اجماع کارشناسان بر این باشد که باید به رهبران این گروهها فرصت دهیم تا به طور طبیعی اختلافات درونی را حل و فصل کنند تا خدایی ناکرده در این شرایط حساس رابطه سیاسی و اقتصادی ما با کشور عراق قربانی اختلافات داخلی آنها نشود. البته کسانی نیز معتقدند ما همچنان باید از حشدالشعبی و وحدت و هماهنگی گروههای زیر مجموعه آن حمایت کنیم. هرچند این رویکرد در گذشته کارآمد بوده، ولی در شرایط کنونی به معنی افزایش درگیریهای بیشتر در عراق، تقابل با آیتالله سیستانی و شدت گرفتن احساسات و تبلغات ایرانهراسانه خواهد بود.