در روزهای اخیر شاهد مراسم سوگواری مردمی در برخی از شهرهای بزرگ کشور برای سردار دلها بودیم. سرداری که آرزویش شهادت بود و یه آرزویش که لیاقت آن را داشت رسید. در میان تمام هیاهوهای سیاسی و تنشها که بلافاصله پس از انتشار خبر شهادت سردار آغاز شد، یک امر آشکار بود و آن محبوبیت و عشق مردم به شخصیت وی بود. از گوشه و کنار کشور و از احزاب و عقاید سیاسی متفاوت و حتی کسانی که با نظام مشکل دارند و خواهان تغییرات اساسی در شکل سیاسی و نحوه اداره امور کشور هستند، عاشق این مرد بودند. سپهبد شهید سردار حاج قاسم سلیمانی که این روزها به عنوان نام کامل وی در برخی مطبوعات استفاده میشود همان سردار دلها بود که سالهاست برای خطاب به وی مورد استفاده قرار گرفته شده است. اما چه چیزی وی را متمایز از دیگر فرماندهان و سرداران میکرد؟ چرا و چگونه حاج قاسم همواره محبوب دلها ماند؟
دلیل اصلی محبوبیت سردار سلیمانی را میتوان در یک جمله کوتاه خلاصه کرد. شهید سلیمانی مردی بود که هرگز پی مقام و قدرت نبود، نه در عرصه نظامی، نه در عرصه اقتصادی، و نه در عرصه سیاسی. در سالهای اخیر شاهد بودهایم که متاسفانه بسیاری از عزیزانی که سابقه درخشانی هم در صحنه مقاومت داشتند از آن خلوصی که در زمان جنگ تحمیلی بود فاصله گرفتند و اسیر هواهای نفسانی شدند. شاهد بودیم که برخی وارد فعالیتهای اقتصادی شدند و یا خود را وارد جناح بندیهای سیاسی و حزبی کردند. سردار سلیمانی اما همیشه راه امام را ادامه داد و سرباز اسلام و خط مقاومت باقی ماند و در پی ایجاد وحدت بود.
سردار دلها با وجود درک سیاسی بالا، منافع ایران و نظام و اسلام را به جناح بندیهای سیاسی و تمایلات حزبی و جناحی ترجیح میداد و دوستیهای ایشان، همه گروههای سیاسی – از چپ و راست تا میانه – را پوشش میداد، در میان جمعیتی هم که برای یادبود ایشان حضور یافتند همه اقشار دیده میشود، همه کسانی که دل در گرو پیروزی و بزرگی ملت شهید پرور ایران دارند در این مراسم شرکت کردند.
در این میان اما منش و سلوک سیاسی سردار شهید سلیمانی به مذاق بسیاری خوش نمی آمد و متاسفانه این موضوع باعث دروغ پراکنیها و توطئهچینیهایی از سوی افراد و گروههای به ظاهر دوست هم شده بود. گروههایی بوده و هستند که قصد مصادره شهدا و رهبری را دارند و از رویکرد سردار دلها که بر همگرایی و وحدت تاکید می کرد دل خوشی نداشتند. چه بسا برخی برای خراب کردن شخصیت بزرگ آن عزیز وی را متهم به فساد مالی و خروج پول از کشور کردند و اکنون پس از شهادت پر افتخارش، منافقانه اشک می ریزند.
همانطور که در مقاله «داغ وداع با سردار سپهبد سلیمانی» هم اشاره کردیم، اکنون داغ از دست دادن سردار سپهبد سلیمانی تازهتر از آن است تا بتوانیم به چیزی جزء شخصیت ملکوتی حاج قاسم بیندیشیم، ولی این سوال را باید به طور جدی مطرح کرد که آیا کسانی که از منش سیاسی حاج قاسم ناراضی بودند، خواسته یا ناخواسته آب به آسیاب دشمن نریختند و کار را برای دشمنانی که آرزوی حذف سردار دلها را داشتند راحت نکردند؟
شکافهای اطلاعاتی که در نحوه شهادت حاج قاسم وجود دارد باید کشف شود و باید مشخص شود کدام دستها در داخل ایجاد این شکافهای اطلاعاتی مقصر بودهاند. گزارشهای اولیه حاکی است که برخی از پرسنل مربوطه در عراق مورد پرسش و بازجویی قرار گرفتهاند ولی باید مطمئن شد که سرنخها تنها به چند مامور رده پایین و دست چندم ختم نشود. همه می دانیم بسیاری از کسانی که به ظاهر در کنار حاج قاسم بودند و اکنون اشک تمساح می ریزند، دشمنی عمیقی با سردار شهید داشتند. آیا ممکن است ریشه شکافهای اطلاعاتی را که منجر به شهادت سپهبد سلیمانی شد، در این عناصر منافق یافت؟ اشتباهات اطلاعاتی که منجر به شهادت سردار دلها شد بیش از آنهاست که از کنار این سوال به سادگی بگذریم و این پرسشی است که باید دستداران حاج قاسم و همه دلسوزان سپاه و نظام در پی پاسخ به آن باشند.