چند ماه پیش در خصوص عزیزانی که اکنون دیگر فریادرسی ندارند نوشته بودیم،کسانی که باید به عنوان قهرمانان خاموش ۸ سال دفاع مقدس این روزها عکسشان را در آگهیهای ترحیم ببینیم. و بسیاری از آنها هنوز بعد از ۳۰ سال، غریبانه از بیمارستانی به بیمارستان دیگر میروند بیآنکه کسی واقعا درکی از آلام آنها داشته باشد. آنها نه معتادند، نه خلافکار و نه بیخانمان. آنها فقط جانبازان اعصاب و روانی هستند که گاه و بیگاه خاطرات درآور، آنها را از دنیای من و شما، به فضای خون و آتش و انفجار پرتاب میکند. فضایی که در آن هنوز بعثیها حمله میکنند و خمپارهها هنوز بر سر رزمندگان فرود میآید.
متاسفانه بیشتر ما از حال و روز جانبازان اعصاب و روان بی خبریم. همسران و فرزندان این عزیزان گهگاهی با صدای مدافعان تماس برقرار میکنند و از مشکلات همسران و پدرانشان میگویند. در چند مورد هم از حمایت مردمی و برخی همسایگان و دوستان خود برای ما گفتند اما در مجموع وضعیت این عزیزان و آسایشگاههایی که در آنها بستری می شوند وخیم است. حمایت بنیاد از این عزیزان به حداقل رسیده. ما فقط میخواهیم بپرسیم چرا چنین است؟ چرا کسی دیگر یاد جانبازان اعصاب و روان نیست؟ چرا فراموششان کردهایم؟
مجروحیتهای اعصاب و روان یکی از سختترین مجروحیتهای دوران ۸ سال دفاع مقدس بود. دلیلش هم این بود بسیاری از مشکلات اعصاب و روان تا سالها یا قابل تشخیص نبودند و یا درک کاملی از بیماریهای اعصاب و روان وجود نداشته و هنوز هم آنطور که باید و شاید وجود ندارد. میتوان گفت که نه خودیها شناختی از آن داشتند و نه غریبهها حال و توان توجه به درد و دلهای این عزیزان را داشتند. حتی پزشکان هم تشخیص مناسبی از آن نداشتند و سالها طول کشید تا یک جانباز اعصاب و روان در میان مردم تعریف پیدا کند. تا سال گذشته و طبق آمار رسمی بنیاد شهید و امور ایثارگران در کل کشور ۴۳ هزار جانباز اعصاب و روان داریم که ۷ هزار و ۲۰۰ نفر از آنان بیمار شدید روانپزشکی محسوب می شوند. البته همانطور که در مقاله قبل (جانبازان اعصاب و روان و نیازهایشان) هم به آن اشاره کردیم، این آمار بدلیل ماهیت پنهانی این نوع از جانبازی و تابو بودن مشکلات اعصاب و روان در جامعه در واقع نزدیک به تقریبا دو برابر آمار رسمی اعلام شده است.
با وجود اینکه در رسانهها کمتر توجهی به این نوع از جانبازان میشود، هر از گاهی صدا و سیما در چهارچوب برنامهای مستند و یا گزارشی خبری به سراغ این کهنسالان پر درد میرود. برنامه «بدون تعارف» که چند ماه پیش به روی آنتن رفت نمونهای از این تلاشها بود که گفتگویی متفاوت با جانبازان اعصاب و روان داشت و بسیاری از مشکلات آسایشگاه های میزبان این عزیزان را فاش کرد. مشکلاتی از قبیل بیاهمیتی مسئولین و وعده و وعیدهای تو خالی به جانبازان و مهمتر از همه دست کم گرفتن مجروحیت این دسته از جانبازان به این دلیل که اکثرا علائم فیزیکی ندارند و با درصدهای پائین جانبازی حقوق و مزایای کمتری نسبت به جانبازان فیزیکی دریافت میکنند.
اردیبهشت ماه نیز خبر خودکشی یکی از این عزیزان که در برنامه «بدون تعارف» حضور یافته بود در رسانهها پخش شد و باعث تازه شدن زخم بسیاری از دلسوزان ایثارگران و جانبازان گشت. ولی متاسفانه واکنش بیمارستان روانپزشکی نیایش هم به خبر خودکشی، طبق معمول تنها شانه خالی کردن از مسئولیت و فرافکنی بود. متاسفانه جامعه جانبازان به اینگونه توجیهها و مسؤلیت نپذیرفتنها عادت کردهاند. ولی باید هشدار داد که این برخوردها نه تنها به سرخوردگی بیشتر جانبازان دفاع مقدس می انجامد بلکه باعث ایجاد شک و بیانگیزگی در میان مدافعان نسل جدید هم می شود.
ماهیت بیماریهای اعصاب و روان به گونهای است که در درازمدت بروز می کند و در بسیاری از موارد به گونهای مزمن در سنین بالاتر باقی می ماند. نظام بهداشت و درمان کشور باید آمادگی لازم را برای دهههای آینده داشته باشد زیرا ایثارگران نسل جوان که در درگیریهای سالهای اخیر شرکت کردهاند، ممکن است در سالهای آینده با مشکلات مربوط به اعصاب و روان روبرو شوند و این امر نباید مسئولان مربوطه را غافلگیر کند. متاسفانه دلیل تراشیها و توجیهها و فرافکنیهای این مسئولان تاکنون بسیار ناامید کننده بوده و نشان از عدم تعهد آنها دارد. انشاالله با درس گرفتن از این اشتباهات، در سالهای آتی شاهد وضعیت بهتر رسیدگی به وضع و حال جانبازان اعصاب و روان باشیم.