چندی پیش اخبار ضد و نقیضی به گوش ما رسید مبنی بر اینکه یکی از جانبازان اعصاب و روان سالهای دفاع مقدس در یکی از مناطق تهران گم شده و مدتی بعد در یکی از شهرهای افغانستان فوت میکند. در ابتدا باور نکردیم اما با کمی کند و کاو و سپس خواندن واکنش مسئولین نیروهای انتظامی و همچنین واکنش اداره بنیاد شهید منطقه به این اتفاق تلخ، متوجه صحت آن شدیم. در نتیجه بنا شدیم تا چند خطی بنویسیم و با همرزمان و همسنگرهای ایثارگر خود درد دلی کرده باشیم البته نه در مورد این موضوع بخصوص بلکه در ارتباط با کمبودها و مشکلات اساسی ایثارگران و جانبازان کشور خواستیم بار دیگر صدای بعضا مظلوم و نشنیده شده شما عزیزان به مسئولین باشیم.
حرف برای گفتن زیاد است. از کجا شروع کنیم. بگذارید اول از همه این را بگوییم که ما همه به نوعی مدیون آن تعداد محدود از مسئولین دلسوز و سختکوش بنیاد شهید و دیگر سازمانهای حمایت از ایثارگران و جانبازان هستیم که در چند دهه گذشته از جان و دل برای رفاه ایثارگران و جانبازان و خانوادههای شهدا گذاشتهاند. متاسفانه اما چه بسا که تعداد آنها شاید به انگشتان دست نیز نرسد چون اگر چنین نبود ما امروز از صدها مشکل و دغدغه مربوط به جانبازان نمیگفتیم. اگر چنین نبود شهید جانباز قاسم رضایی به آن سرنوشت دچار نمیشد و صدها جانباز دیگر امروز با درد و جیب خالی خانه نشین و شرمنده خانوادههای خود نبودند.
قصد ما انتقاد نیست. قصد ما این است که بتوانیم صدائی باشیم برای جانبازان و خانوادههای شهدا تا با همدلی و همبستگی بتوانیم نه تنها توجه رسانهها را به مشکلات ایثارگران و جانبازان جلب کنیم بلکه از بنیاد شهید بخواهیم با رسیدگی و توجه بیشتر به امور ایثارگران و جانبازان و استخدام افرادی که قلبشان برای این قشر فداکار اما مستضعف جامعه می تپد کیفیت خدمات خود را بالا ببرد. امنیت و سربلندی نظام و کشور مرهون ایثار و گذشت جانبازان است. نگذارید صدای ما در میان این همه هیاهوی سیاسی-اجتماعی این روزهای پرتلاطم کم شود و به گوش مسئولین نرسد چرا امروز نباید با اختصاص مبلغی به خانوادههای شاهد و ایثارگر بخش کوچکی از مشکلات این قشر از جانبازان را به حداقل رساند و همچنین چرا نباید در زمینه حمایت از فرزندان جانبازان شیمیایی که تحت تاثیر منفی این مصدومیت قرار گرفتهاند در برنامهای جامع، حمایتهای درمانی، بیمهای و نیز خدماتی صورت گیرد؟ آیا شهید جانباز قاسم رضائی باید با چنین سرنوشتی دچار میشد؟
داستان از این قرار بود که شهید قاسم رضایی جانباز خراسانی به همراه خانواده خود برای دیدار با یکی از بستگان به تهران آمده بودند که در یکی از بوستانهای منطقه افسریه گم شده و به دلیل تشابه چهره با اتباع افغانستان، به این کشور فرستاده شده و در آنجا در گمنامی فوت میکند. سپس پس از ماه ها پیگیری مشخص شد که شهید جانباز قاسم رضائی در افغانستان از شدت سرما و نداشتن جا، درحالیکه تنها پلاستیکی روی خود کشیده بود بعد از ۴ روز گرسنگی فوت کرده است .دوست و همکار عزیزمان مهدی بختیاری در خبرگزاری فارس گزارش کاملی از این حادثه را منتشر و گفتگوئیها نیز با افراد مسئول در این زمینه انجام دادهاند. اما مانند بسیاری از پروندههای دیگر هیچ یک از مقامات مسئولیت بر عهده نگرفتند و خانواده این عزیز همچنان تا همین امروز بدنبال پاسخ به سوالات خود هستند.
اخیرا خبرگزاری فارس مصاحبهای نیز با همسر شهید جانباز منتشر کرد که در آن ایشان گفته بودند که پس از یک سال پیگیری از بنیاد شهید به خانه آنها رفتهاند و قرار شده که پیکر شهید را برگردانند اما مسئولین بنیاد شهید گفتهاند که “چرا رفتید با رسانهها صحبت کردید؟” واقعا تاسف آور است که مسئولین بنیاد شهید چنین شکایتی از خانواده داغدار این شهید کردهاند.
مشکلات مربوط به کمبود دارو، اشتغال و بیکاری، و دغدغههای مالی کماکان از مسایل اصلی ایثارگران و جانبازان و خانوادههای شهدا بحساب می آیند و این وضعیت روز به روز وخیمتر میشود. در کنار این مشکلات اصلی نیز بی توجی به موضوعاتی مانند مشکلات ژنتیکی فرزندان جانبازان شیمیایی اخیرا تبدیل به معضلی جدید شده به گونهای که بسیاری از جانبازان شیمیایی که دچار عوارض شیمیایی شدهاند بصورت ژنیتیکی به فرزندان خود این مصدومیت را منتقل کردهاند اما مسئولین نتوانستهاند کمکی به این عزیزان بکنند امید داریم که بتوانیم در کنار هم صدایی باشیم برای این عزیزان و همچنین از تمام مسئولین کشوری و نه تنها حجتالاسلام سید محمدعلی شهیدی خواستار رسیدگی به امور عزیزان ایثارگر و جانبازان و خانوادههای شهدا هستیم. اگر شما نیز با مشکلاتی این چنینی روبرو هستید که مایلید با ما در میان بگذارید در شبکههای اجتماعی و یا از طریق قسمت صدای شما در سایت صدای مدافعان با ما تماس بگیرید و ما در اسرع وقت به شما پاسخ خواهیم داد.