رب اشرح لی صدری و یسر لی امری و احلل عقده من لسانی یفقهوا قولی
هر سال ماه دی که فرا میرسد آن دسته از ما که در زمستان ۶۵ در خط مقدم بودیم بیشتر از هر زمانی به یاد همرزمان شهیدمان میافتیم که در عملیاتهای کربلای ۴ و ۵ آسمانی شدند. ما در طول ۸ سال دفاع مقدس پیش از ۲۰۰ عملیات کوچک و بزرگ داشتیم و صدها هزار شهید دادیم، اما هیچ عملیاتی به اندازه این دو عملیات پرتلفات نبود. اکنون با فرا رسیدن سالگرد کربلای چهار، هنگامی که وقایع آنروزها و واکنش برخی از فرماندهان ارتش و سپاه را مرور میکنیم، افسوس میخوریم و از شباهتهای بعضی پنهانکاریهای آنروزها و سیاستهای غلط امروز شگفتزده میشویم. برای سالها حتی حق حرف زدن درباره اشتباهات رخ داده در عملیات کربلای ۴ را نداشتیم و اکنون که تاحدی شفافسازی میشود، مسئولان مربوطه پشت این تحلیل پنهان میشوند که شکست کربلای ۴ تنها به علت لو رفتن عملیات بود، در حالی که بسیاری معتقدند ما در طراحی و امنیت عملیات اشتباهات اساسی داشتیم و کربلای چهار محتوم به شکست بود.
ما در شرایطی خاطرات کربلای ۴ را مرور می کنیم که خبر شهادت سردار ایرلو ما را عزادار کرده و متاسفانه پنهانکاریهایی که در خصوص نحوه شهادت آن بزرگوار میشود، زخمهای کهنه را باز میکند. خبر شهادت سردار ایرلو که تنها چند روز قبل از سالگرد علمیات کربلای ۴ منتشر شد، یادآور این واقعیت بود که جنگ حق علیه باطل همچنان ادامه دارد و این نبرد همچنان دلاور میطلبد. خوشا به حال کسانی که در هر مقطع تاریخی، در راه دفاع از کشور و اسلام، دعوت حق را لبیک میگویند و پیام امام (ره) و شهدا را زنده نگه میدارند. در این میان اما رو سیاه کسانی هستند که با عافیتطلبی و سودجویی، ندانمکاریهای خود را به بهانه مصلحت و امنیت و آبروی نظام پنهان میکنند تا بیکفایتیهای عملیاتیشان فاش نشود و پرده از بیمسئولیتی و نفاقشان نیافتد.
اکنون در سی پنجمین سالگرد عملیات کربلای ۴ عدهای میگویند زخمهای قدیمی را باز نکنیم و به آینده توجه داشته باشیم. این حرف درست میبود به شرط اینکه از گذشته درسهای لازم را گرفته بودیم و اشتباهات گذشته را تکرار نمیکردیم. ولی متاسفانه واقعیت این است که تاریخ عملیاتهای نظامی ما، تاریخ پنهانکاری و در سالهای اخیر تحریف و بازنویسی تاریخی بوده و اکنون هم میبینیم که همین موضوع در رابطه با شهادت سردار ایرلو تکرار میشود. تا زمانی که ما دست از این پنهانکاری بر نداریم و اشتباهات مرتکب شده را مورد بررسی و تحقیق قرار ندهیم، نخواهیم توانست بهتر عمل کنیم. فداکاریها را کسانی همچون شهید خرازیها و شهید ایرلوها انجام میدهند و پست و مقام را محسن رضاییها میگیرد که در آن زمان به صورت شهید صیاد شیرازی سیلی میزدند و الان هم کربلای ۴ را عملیات فریب میخوانند
اکنون تعداد انگشت شماری از دلاورمردان غواص عملیات کربلای ۴ در میان ما هستند و هرچند در ظاهر و در حرف، مسئولان از مقام والای شهدای آن عملیات یاد میکنند، ولی در عمل به سراغ آنان که باقی ماندند نمیروند، زیرا علاقهای به فاش شدن واقعیات ندارند. چرا وقتی سردار رضایی در شب دوم دی میدانست که میزان غالفگیری تنها ۵۰ درصد است، دستور به توقف عملیات نداد؟ چرا بچههای اطلاعات و شناسایی به هیچ وجه در جریان قرار نگرفتند و چرا مبانی کار، ارزیابیهای سیاسی هاشمی رفسنجانی بود؟ چرا وقتی بچهها سه شب قبل از عملیات متوجه حضور سنگین پروازهای شناسایی بعثیها شدند و گزارش دادند، فرماندهان ارشد توجهی نکردند؟ اینها و دهها سوال دیگر، چیزی نیست که مقامات تمایلی به شنیدن آن داشته باشند و تا چند سال پیش، طرح همین سوالات هم ممنوع بود.
واقعیت اینست که حتی طرح بحث لو رفتن عملیات کربلای ۴ (که تا چند سال پیش نمیتوانستیم از آن صحبت کنیم) هم خودش یک سرپوشی بر اشتباهات اصولیتری است که طراحان عملیات مرتکب شدند. همانطور که علی بختیارپور، همرزم عزیزم که اکنون هم به تدریس و تحقیق مشغول میباشد توضیح داده، مجموع اقدامات ما در انتخاب منطقه و زمان عملیات و شیوههای رسیدن به اهداف، باعث هوشیاری دشمن شده بود و این عملیات را با شکست مواجه کرد و اساسا تصور لو رفتن عملیات (به این معنی که کسانی نقشهها و کالکها را تحویل عراق دادند) یک نوع عوامفریبی و مسئولیت گریزی است
مناطقی از فکه، منطقه وسیع هور و منطقه اروند کنار امکان غالفگیری دشمن را فراهم می کرد و البته ابتناء عملیاتها بر تواناییهای فردی بود و بکارگیری تجهیزات و ادوات نظامی نرمال آن زمان در این مناطق با محدودیت روبرو بود. باید توجه داشت که در همه عملیاتهایی که در این مناطق اجرا شد، عملیات اول موفقتر از عملیاتهای بعدی (در همان مناطق) بود. خیبر موفقیتآمیز بود ولی بدر ناموفق بود. در منطقه والفجر ۸ هم پوشش مناسبی داشتیم (نخلستانهای انبوه)، اما نخلستانهای منطقه کربلای ۴ بسیار تنک و از عمق کافی برخوردار نبود و بخش قابل توجهی از ساحل کربلای ۴ هم صنعتی و دستخورده بود و هر اقدامی در آنجا مشهود میشد.
در ضمن در منطقه کربلای ۴، عقبه ما تا عمق قابل توجهی به وسیله رودخانه کارون به دو قسمت تقسیم شده بود و چون زمان عملیات در فصل سیلابی شدن رودخانه بود عبور از این رودخانه سخت بود و منطقه هم به دو قسمت تقسیم شده و عملا ما نمیتوانستیم مانور مناسب و کافی در پشتیبانیها داشته باشیم. پلهایی که روی کارون بنا بود احداث شود عملا امکان استقرار پیدا نمیکردند و مآلاً جابجایی و حرکت از سمت شرق کارون به سمت غرب کارون میسر نبود و این از ضعفهای بزرگ انتخاب منطقه بود.
بهطورکلی میتوان گفت که عملیات کربلای ۴ از منظر مانور، جغرافیا و پیوستگی تاریخی و ذهنیتی که دشمن از جهت انجام عملیات در این منطقه داشت به شدت دچار مشکل بود. بدین ترتیب انتخاب این عملیات و اقدام به انجام آن در واقع مواجهه با یک خطای بزرگ بود و انتظاری که از غافلگیری داشتند، کاملا غیرواقعی بود.
اکنون به لطف حضور شبکههای اجتماعی و سایتهایی مانند صدای مدافعان که تمام تلاشش این است که صدای حقیقی جامعه ایثارگری باشد، دستکم امکان طرح سوال وجود دارد و مثل گذشته نیست که حتی نتوانیم شبهات موجود درخصوص اشتباهات عملیاتی را طرح کنیم. اکنون در موضوع شهادت سردار حسن ایرلو هم با وضعیت مشابهی روبرو هستیم زیرا که نهادهای رسمی با طرح بهانههای امنیتی، قصد دارند که ابعاد موضوع باز نشود. آیا قرار است سی و پنچ سال دیگر درخصوص دلایل شهادت دلاورانمان در یمن به بحث و گفتگو بپردازیم؟ آیا قرار نیست که اشتباهات عملیاتمان در منطقه را موشکافی کنیم تا دیگر دچار این اشتباهات نشویم؟ در ماجرای کربلای ۴ که مقامات نشان دادند هیچ تمایلی به بازخوانی گذشته ندارند و الان هم هیچکس به سراغ رزمندگانی که در کربلای چهار حضور داشتند و میتوانند به عنوان شاهد عینی عمل کنند نمیروند. انشاالله که رسانههای نزدیک به ایثارگران و خانوادههای شهدا و همچنین تاریخنویسان جنگ تحمیلی بتوانند خالی از هرگونه انگیزه سیاسی و حزبی، فضایی برای طرح خاطرات و تحلیلهای جاماندگان از غافله شهدای کربلای ۴ و ۵ و دیگر عملیاتهای حیاتی جنگ تحمیلی، فراهم نمایند.
المومن یصمت لیسلک و ینطق لیغم.