چند سالی هست که ما در صدای مدافعان هرازگاهی از موضوعی میگوئیم که با وجود اینکه در جامعه و در کشور به نوعی تابوست، تبدیل به واقعیت تلخی شده که صدها تن از ایثارگران و جانبازان و حتی خانوادههای آنها را درگیر خود کرده. متاسفانه اهمیت صحبت از بیماریهای روانی مانند افسردگی و پی. تی. اس. دی میان جامعه ایثارگران، بر بسیاری از هموطنان ما پوشیده است و مسئولین هم ترجیح میدهند صحبتی در این مورد نکنند. اما تلاش ما به عنوان یک رسانه نزدیک به جامعه ایثارگران همواره آگاهسازی و تلاش برای بهبود وضعیت زندگی این عزیزان بوده و در این راستا از هیچ تهدید و بازخواستی هراسی نداریم. اکنون با افزایش تعداد جانبازانی که دست به خودکشی میزنند این سوال مطرح میشود که واقعا این همه موارد خودکشی در میان جانبازان ناشی از بیماریهای روانی و عواقب حضور در جبهههای جنگ است (پی تی اس دی و غیره) و یا ناشی از استیصال و به علت مشکلات مالی و معیشتی و فشار اقتصادی؟ و یا آنطور که مقامهای مربوطه ادعا می کنند تنها یک نوع خودزنی است!؟
همانطور که در گذشته در چند نوبت در مورد این موضوع نوشتهایم، مسائل و چالشهایی در ارتباط با سلامت روان جانبازان و ایثارگران وجود دارند که به دلیل آشکار نبودن آنها در چهره و حتی برخی اوقات در رفتارشان، نادیده گرفته شدهاند. یکی از این موارد موضوع افسردگی و در موارد شدیدتر آن خودکشی است که بدلیل تابو بودن آن صحبت چندانی در مطبوعات و رسانهها از آن نمیشود. به علاوه، بدلیل عدم وجود یک سیستم ثبت دقیق برای خودکشی، آمار دقیقی هم در این مورد در کشور وجود ندارد. به خاطر اعتقادات مذهبی اکثر جانبازان و خانواده های آنها هم، بسیاری تصورشان این است که آمارهای آسیبهای اجتماعی تا حدودی پایین هستند و بسیاری از رسانههایی که اخبار مربوط به جامعه ایثارگران را پوشش میدهند علاقهای به بررسی انتقادی از شرایط زندگی جانبازان نشان ندارند. طبق تحقیقات ما، پس از سال ۱۳۸۲ به دلایلی تحقیقات میدانی و کلینیکی انجام شده در زمینه خودکشی در خانوادههای ایثارگر متوقف شده و اجازه نشر آمار تحقیقاتی جامع به نهادی علمی داده نشده و حتی رسانهها از صحبت آن منع شدهاند!
البته این واقعیت تلخ وجود دارد که آمار خودکشی در سالهای اخیر فقط در جامعه ایثارگران و خانوادههای شهدا افزایش نداشته و در میان تمام افشار جامعه بخصوص میان زنان و قشر مستضعف جامعه شاهد افزایش آمار خودکشی بودهایم. اما در ارتباط با جامعه ایثارگران و خودسوزیها و خودکشیهایی که در چند سال اخیر رخ داده و سپس رسانهایی شدهاند، بسیاری از مسئولین برای توجیه بیکفایتی خود، مشکلات روحی-روانی این عزیزان را به مسائلی نامرتبط با وضعیت جانبازی ربط میدهند و حتی اقدام به خودکشی را نوعی خودزنی و جلب توجه قلمداد میکنند. واقعیت اما این است که حضور ایثارگران در جبهههای جنگ تاثیرات منفی و برگشت ناپذیری در ذهن و روان این عزیزان ایجاد کرده و ناملایمات اقتصادی و اجتماعی کنونی هم مزید بر علت شده است. در این راستاست که می توان با اطمینان گفت عدم رسیدگی و تخصیص یک بودجه مشخص به بنیاد شهید برای رسیدگی به بیماریهای روحی-روانی یکی از معضلات بزرگ خدمترسانی به جامعه ایثارگران و جانبازان و خانوادههای شهدا بوده و یکی از عوامل افزایش خودکشیها میباشد. ما باید این واقعیت را قبول کنیم که فقط جانبازان اعصاب و روان نیستند که در این زمینه نیاز به کمک دارند و درصد قابل توجهی از دیگر جانبازان و خانوادههایشان نیز از بیماریهای روانی منجمله افسردگی رنج میبرند.
ما در صدای مدافعان با وجود دریافت چند پیام تهدیدآمیز در یکی دو سه سال گذشته در مورد سکوت کردن در مورد برخی موضوعات، ساکت نخواهیم نشست و تلاش خواهیم کرد تا صدای جانبازان و خانوادههای شهدایی باشیم که با مشکلات روحی دست و پنجه نرم میکنند اما بدلایلی که گفتیم، کمتر کسی از درد این عزیزان میگوید و مینویسد که متعاقبا منجر به افزایش خودکشی میان آنها شده است. چه دلیل افزایش خودکشی میان جانبازان و خانوادههای شهدا عواقب جنگ تحمیلی باشد و چه مشکلات معیشتی و اقتصادی که این قشر را شدیدا تحت فشار گذاشته، مدیران پشتمیز نشین بهتر است به خود بیآیند و این واقعیت را قبول کنند که این عزیزان نیاز به مشاوره و خدمات مربوط به بیماریهای روحی-روانی دارند و مسئولان بنیاد شهید و دیگر نهادهای مربوطه نمیتوانند با بیتوجهی و حتی تهدید رسانهها و فعالین سیاسی، به همین راحتی از موضوع گذر کنند.