دیماه ۱۳۸۹ بود که پس از گذشت چند ماه از آغاز تظاهرات ضدحکومتی در چند کشور عرب، سوریه هم شاهد تجمعات و اعتراضات ضدحکومتی شد که متاسفانه در نهایت به آغاز جنگ داخلی در این کشور انجامد و مطمئنا مخربترین نتیجهاش، تشکیل و ظهور گروه تکفیری داعش بود. در ده سالی که گذشت تحولات کشور سوریه مستقیما در سیاست خارجی ما و کشورهای دیگر منطقه نقش داشته اما مهمتر از هر چیز، آواره شدن ۱۲ میلیون سوری و کشته و زخمی شدن حداقل سه میلیون سوری و غیر سوری بود که نباید در هیچ گفتگوی سیاسی، اقتصادی یا اجتماعی در ارتباط با سوریه نادیده گرفته شود.
در کنار هزینههای جانی و مالی که کشور سوریه در ده سال گذشته متحمل شد، سوالی که ما باید به آن پاسخ دهیم اینست که ایران برای حضور خود در سوریه چقدر هزینه کرده و آیا نتیجه فداکاریهای مالی و جانی خود را در سوریه دیدهایم؟ البته حضور ما در سوریه بیش از هر چیز یک جنبه اعتقادی داشته که با هیچ معیار اقتصادی قابل سنجش نیست، ولی به هر حال ما به عنوان یک کشور، منافعی داریم و این سوال باید پاسخ داده شود که تا چه میزانی طی ده سال گذشته، منافع ملی ما تامین شده است؟
همانطور که عنوان شد، نباید فراموش کنیم که حضور ما در سوریه، بخصوص در بُعد نظامی، برای دفاع از حریم مطهر حضرت زینب (س) و حضرت رقیه (س) انجام شد که به حمدالله با رشادتهای مدافعان حرم و فرماندهی و درایت نظامی شهید سپهبد قاسم سلیمانی، با موفقیت همراه بود و در نهایت آن دسته از مدافعان حرمی که سعادت شهادت در راه دفاع از حرم مطهر دختر پیامبر اسلام (ص) را نداشتند، شکوهمندانه به کشور بازگشتند. البته در اینجا باید از مسئولان گله کرد که عزیزان مدافع حرم را پس از بازگشت به کشور و پس شکست داعش تنها گذاشتند (ما پیشتر در مورد این موضوع زیاد گفته و نوشتهایم).
اگر بخواهیم نگاهی مختصر هم به پیشینه تاریخی روابط ایران و سوریه داشته باشیم متوجه میشویم که روابط نزدیک بین این دو کشور به نیم قرن پیش بازمیگردد. ایران از اوایل دهه پنجاه روابط حسنهای با حاکمین سوریه داشت به طوری که در دهه پنجاه و در دوران پهلوی دوم، شاه در جریان سفر حافظ اسد به تهران در سال ۵۴ یک کمک بیسابقه ۳۰۰ میلیون دلاری به حکومت دمشق کرد که البته در آن مقطع هم با انتقادهایی روبرو بود. همچنین پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی و دوران جنگ تحمیلی، بر خلاف اکثر کشورهای عرب زبان، سوریه از حامیان سیاسی و نظامی کشورمان بود.
با توجه به روابط نزدیک دیپلماتیک دو کشور، طبیعی بود که پس از آغاز جنگ داخلی در سوریه، بشار اسد از ما کمک مستشاری و نظامی بخواهد. البته بعدها مسئله خطر داعش برای مرزهای ما هم مطرح شد، ولی واقعیت آنست که خطر اصلی در داخل سوریه بود و ما به علت روابط نزدیک دیپلماتیک با دولت دمشق، وارد صحنه شدیم تا با فرماندهی شهید سلیمانی و حضور داوطلبانه هزاران تن از برادران شیعه افغان و پاکستانی و تشکیل لشکرهای فاطمیون و زینبیون، مدافعان حرم به سوریه بشتابند.
در ارتباط با هزینهای که در سوریه کردیم هیچ رقم مشخصی اعلام نشده. البته صحبتها و مصاحبههایی توسط مسئولین شده که اکثرا رقم تخمینی هزینه صرف شده در سوریه را حدود سی میلیارد دلار تخمین میزند. به عنوان مثال، حشمتالله فلاحتپیشه، رئیس پیشین کمیسیون امنیت ملی مجلس سال گذشته گفته بود که «ما شاید ۲۰ تا ۳۰ میلیارد دلار به سوریه پول دادیم و باید از سوریه پس بگیریم. پول این ملت آنجا هزینه شده است.» این درحالیست که علی فدوی، جانشین فرمانده کل سپاه هم چندی ماه بعد اعلام کرد که «مجموع هزینه حضور نظامی ایران در منطقه از سال ۱۳۸۵ تا امروز (سال ۱۳۹۹) کمتر از ۲۰ میلیارد دلار بوده است که با آمارهای دیگر در تناقض است.».
در مورد تلفات انسانی هم متاسفانه وضعیت چندان شفافتر از هزینههای مالی نیست و همچنان با گذشت نزدیک به دو سال از باز پس گیری شهرهای عمده سوریه از دست تکفیریها، شفافیت لازم ار سوی نهادهای نظامی و دولتی به کار گرفته نشده و ما هنوز نمیدانیم در مجموع چند شهید مدافع حرم (چه از بچههای ایرانی و چه از اعضای لشکر فاطمیون و زینبیون) تقدیم حرم مطهر حضرت زینب (س) کردهایم. البته پیشتر هم در مقالات قبلی اشاره کرده بودیم به گفته حجتالاسلام محمدعلی شهیدی، نماینده ولی فقیه و رئیس بنیاد شهید، ۲۱۰۰ مدافع حرم برای دفاع از حریم اهلبیت (ع) شهید شدهاند. این رقم در حالی اعلام شد که بنیاد هیچگونه آمار تفکیکی درباره شهدای ایرانی و غیرایرانی اعزامی به سوریه به صورت رسمی منتشر نکرد و برخی منابع خبری افغان، از شهادت بیش از ۳ هزار تن از اعضای لشکر فاطمیون خبر دادهاند. همچنین رهبر مجاهد مسئول فرهنگی لشکر فاطمیون نیز سال پیش اعلام کرد که شمار شهدای فاطمیون در سوریه به دو هزار نفر میرسد و تعداد مجروحین نیز به هشت هزار تن رسیده است که در تناقض با آمارهای اعلام شده توسط بنیاد شهید است.
اکنون در ده سالگی جنگ سوریه، و با توجه به مرتفع شدن ملاحظات اطلاعاتی و امنیتی، شایسته است آمار دقیقی در خصوص هزینههای مالی و تلفات جانی در سوریه داده شود. همانطور که در ابتدا عنوان شد، انگیزه اصلی ما از حضور در سوریه، اعتقادی بود، ولی این امر مانع از آن نمیشود که به بررسی دقیق هزینههای صورت گرفته در جنگ سوریه بپردازیم و به این سوال پاسخ دهیم که برگشت این هزینهها چگونه بوده و آیا در کل، این فداکاریها به سود منافع ملی ما بوده یا نه؟ در همین راستا، از سیاستمدارانمان هم باید بپرسیم که چگونه است که پس از فروکش کردن ناآرامیها در سوریه، اکنون روسها و ترکها و عراقیها گوی سبقت تجارت و اقتصاد را در سوریه از ما ربودهاند؟