خبرها و شایعاتی که در هفتههای اخیر درباره دخالت ایران در نقشه حمله به سفارت امارات در اتیوپی منتشر شد، بحث حضور امنیتی ما در آفریقا را بار دیگر زنده کرد. هرچند مقامهای اتیوپی این خبرها را تایید نکردهاند، ولی بنظر میرسد همزمانی انتشار این اطلاعات با نزدیک شدن به ضربالاجل اتمی ایران معنادار باشد. به هر حال فارغ از صحت و سقم اخبار منتشر شده، سوالی که ما در داخل باید مطرح کنیم این است که حضور امنیتی ما در کشورهای آفریقایی تا چه میزان در راستای عمق استراتژیک عمل خواهد کرد و آیا منافع این حضور بیش از هزینههای آن است؟
منطقه موسوم به شاخ آفریقا برای دههها مورد بیتوجهی قرار گرفته بود و برغم نزدیکی به شبه جزیره عربستان، چندان به عنوان یک منطقه حائز اهمیت استراتژیک تلقی نمیشد. در سالهای اخیر اما رقابتهای ما با امارات متحده عربی در شاخ آفریقا گسترش یافت. منطقا این رقابتها نباید مشکلزا باشد، ولی واقعیت این است که ما در سالهای اخیر به دلایل منطقی و غیرمنطقی خودمان را در مقابل کشورهای عربی قرار دادیم و ناخواسته آنها را با هم و با اسرائیل متحد کردیم. در ادامه این تقابلها بود که اماراتیها روابط دیپلماتیک و تجاری خودشان را با اسرائیل گسترش دادند. در مقابل، ما بجای اینکه رخنهای در سیاست و تجارت امارات پیدا کنیم، سعی کردیم تهدیدهای امنیتی را بالا ببریم و در این راستا عملا منطقه شاخ آفریقا را هم وارد حوزه عمق استراتژیک کردیم. ولی آیا گسترش نامحدود عمق استراتژیک به سود ما بوده؟
کشورهای غربی و سازمان ملل ما را متهم میکند که در پی بی ثبات کردن منطقه شاخ آفریقا هستیم. از سال ۲۰۱۳ تا به به امروز پروندهسازیهای زیادی علیه ما شده و کارشناسان سازمان ملل در چند مقطع گزارش دادند که سلاحهایی از طریق ایران و یمن به سومالی می رود. (در این گزارشها آمده بود که هر ماه ۴ کشتی به آبهای سومالی میرسند.) ما در گذشته حمایتهایی از برخی گروهها در سومالی کرده بودیم، ولی بنظر نمی رسد که این کمکها سود چندانی برای محور مقاومت داشته. در واقع در بحث مطالعات استراتژیک، همیشه مقایسه منافع و هزینهها مطرح می شود و سوالی که باید پرسید این است که آیا یک حمایت یا حضور نظامی، ارزش هزینهها را دارد یا نه؟ بنظر می رسد در بحث حضور ما در شاخص آفریقا، ما بیشتر عقیدتی و ایدئولوژیک عمل کردهایم و به همین علت هزینهای زیادی را نیز متحمل شدهایم.
یک وجه دیگر هزینههایی که ما در شاخ آفریقا متحمل میشویم به بیکفایتی و یا خودسری نیروهای نزدیک به ما در آن منطقه است که به نوعی یادآور حکایت دوست نادان و دشمن داناست. در ماه ژانویه بود که الشباب با ارئه ویدئویی، تصاویر حمله یک سال پیش خود به پایگاه هوایی آمریکا در ماندا بی در سواحل کنیا را منتشر کرد و البته خواسته و یا ناخواسته، از استفاده از نیروهای الشباب از سامانههای موشکی ساخت ایران هم پرده برداشت.
البته باید توجه داشت که ایران و امارات تنها قدرتهایی نیستند که در شاخ آفریقا فعالند. در واقع خبرگزاریهای اسرائیلی مدتهاست که خبر از حضور آشکار و پنهان نیروهای این کشور در اریتریا میدهند که در جهت زیرنظر داشتن بخشهای استراتژیک باب المندب در تنگه دریای سرخ است. اما آیا این امر، حضور ما در این مناطق را توجیه میکند؟ برخی در داخل، یک تعریف انفعالی از عمق استراتژیک دارند و عملا هرجا که رقیب حضور دارد را به طور بالقوه منطقهای برای حضور امنیتی ارزیابی میکنند. در مقابل، دیدگاهی هم وجود دارد که ابتدا از سوی شهید سلیمانی طرح شده بود که بر آن اساس، در تعریف عمق استراتژیک حتما باید منافع ملی ایران جغرافیایی مد نظر قرار گیرد، زیرا اگر این ملاک را وارد نکنیم، عمق استراتژیک بسیار فراتر از مرزها خواهد رفت و عملا باعث اتلاف منابع محدود کشور شده و بر ضد نیات اولیه عمل خواهد کرد.